مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت
تصویر بالا بخشی از یک ساختمان اداری است که درست مثل مدیرانش فرتوت و از کار افتاده است. مدیرهایی که دیگر تحمل بالا رفتن از دو طبقه پله را هم ندارند و همین چند وقت پیش دادهاند آن پشت ساختمان یک آسانسور برایشان بسازند تا بتوانند هر روز صبح بهجای آن که مثل معمول پیرمردهای پایتخت در پارک دور هم جمع شوند و خاطره بگویند، در طبقهی دوم این ساختمان جمع شوند و مروری کنند بر آن چه گذشت و باید بشودهای بسیار.
سایتشان را که بگردید با انبوهی جمله زیبای کلی برخورد خواهید کرد بهگونهای که تصور میکنید یک راست از قلب قبیلههای وحشی آمازون آمدهاید پای درس حضرات. بگذارید چندتایش را با هم مرور کنیم: مثلا خانم معصومه ابتکار که تنها فضیلتشان پس از انقلاب بالا کشیدن از دیوار سفارت آمریکا بوده است، فرمودهاند: بیتردید اندیشهپردازی و تدوین الگو بسیار ارزشمند است و این مسیر در جهت تحقق دیدگاههای مقام معظم رهبری است. در جای دیگر آقای علاءالدین بروجردی اظهار داشتند: ذخایر ارزشمندی مانند قرآن، سیره پیامبر و معصومین برای ما الگویی در بینش اسلامی ترسیم کرده است. در مورد دیگری که شخصا حضور داشتم حضرت آقای عارف، پدر صاحب تئوری معروف ژن خوب و تحصیل کردهی برق دانشگاه استنفورد ابراز کردند که زمان آن رسیده جمهوری اسلامی در مورد مسائلی مانند خمس و زکات هم فکر کند.
این آقایان که احتمالا نه تصور صحیحی از الگو دارند نه از پیشرفت نه از اسلام و نه از ایران، روزانه بخشی از بودجهی این کشور را دود میکنند تا مهمانهای عتیقهشان تشریف بیاورند و در باب عنوان مرکزشان جملات کلی بلغور کنند. گهگاهی اگر بودجه اضافه بیاید همایش و کنفرانسی هم میگذارند تا مطالبی کلیتر از همان جنس را بهصورت مقاله و یادداشت گردآوری کنند و همهی این لاطائلات را دست آخر میدهند چاپ شود و در زیرزمین همان ساختمان انبار میکنند.
اما چند متر آن طرفتر درست پشت نردههای این ساختمان، هر روز میتوانید شاهد فستیوالی از آدمهای بدبخت بیچارهی آوارهای باشید که عزیزانشان در بیمارستان شریعتی بستری شدهاند و برای این که بتوانند بالاسر مریض حاضر شوند در گوشه پیادهرو ساکن شدهاند. برخی از آنها چادر دارند، برخی همان را هم ندارند، زیراندازی در سایه پهن میکنند و زن و بچه را پتوپیچ میکنند تا در زمهریر زمستان و برق آفتاب تابستان بنشینند کنار خیابانی پرترافیک و شلوغ و غم بیماری عزیزشان و رنج آوارگی را با هم تحمل کنند و لابد توقع دارید وزیر بهداشت، این متکبر پورشهسوار که تنها دغدغهاش پر کردن جیب و باد به دماغ انداختن جامعه پزشکی بوده است فکری به حال این مردم بکند.
و نیازی نیست چون منی به فرهیختهای چون شما بگوید که نمادها چقدر مهم هستند و لابد خدا خواسته است درست پشت نردههای (شمرده بخوانید) مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، جماعتی آواره بنشینند تا ما در جمهوری اسلامی این طور شرف و مردانگی را لگدمال کنیم و کلمات هر روز بیشتر از معنا تهی شوند. مسئولان این مرکز پرطمطراق را تصور کنید که هر روز از مقابل این صحنهها عبور میکنند تا در اتاقهایشان به پیشرفت فکر کنند.
پیشرفت همین است، اگر سالها در دانشگاههایمان به جای مشتی استاد نظریهپرداز، انسان تربیت کرده بودیم میفهمیدیم پیشرفت و اسلام و ایران دقیقا از حل کردن مشکلات جلوی چشممان حل میشود نه دعوت یک عده مسئول شکمسیر برای تکرار مکررات. تاریخ این طنز تلخ را از یاد نخواهد برد که الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت از محدودهی نردههایش فراتر نرفته است.
پسنویس: بزرگی گفت که جانب انصاف را نگه نداشتی، چند باری متن را خواندم و گفتم این را اضافه کنم، شاید عزیزان مقیم این ساختمان آدمهای بزرگ و محترم و بافکر و برنامهای هم باشند اما دست من اگر بود دنیایی نمیساختم که مرکز الگو از تویش دربیاید. الگوسازی مرکز و دستگاهبردار نیست. برخی کلمات تند را هم تعدیل کردم.
- چهارشنبه, ۳ مرداد ۱۳۹۷، ۰۸:۱۹ ق.ظ